نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

چهارمین ماه بارداری

همیشه،با خدا،هرشب،برایت آرزو کردم که قصر روشنی باشد،سرای آرزووووووهایت.......   ٢٤  بهمن ماه نوبت داشتم تا هم بهداشت برم و هم برم مطب پیش  خانم دکتر. صبح اون روز اول رفتم بهداشت، خانم دکتر وزن و فشارخونمو اندازه  گرفت. خانم بهداشت گفت که اصلا وزنت اضافه نشده ولی فشار  خونت خوبه،خواستیم صدایه قلبتو بشنویم ولی نتونست پیداش کنه و  گفت هیچ مشکلی نیست چون دستگاههای ما پیشرفته نیستند. عصر همون روز رفتم مطب خانم دکتر،اول وزن و فشار خونمو اندازه  گرفت و بعد صدای قلب نازنیینتو برام گذاشت،  قلبت با صدای خیلی قشنگ ش...
6 خرداد 1391

نذرهایی برای سلامتی تو

روز ٢٧ دی ماه که آخرای ماه صفر بود وقتی از خواب بیدار شدم  دیدم که حالم خوب  نیست .             من و بابایی رفتیم بیمارستان، وقتی دکتر منو دی د  گفت: که باید سریعا برم سونو تا ببینه وضعیت جنین  چطوره! ما  خیلی ترسیده بودیم و از  خدا می خواستیم که برا تو مشکلی پیش   نیومده باشه،  چون سونویه بیمارستان مشکل داشت ما سونوی  بیرون رفتیم و منتظر  موندم تا  نوبتم بشه ، تو این مدت فقط من...
6 خرداد 1391

سومین ماه بارداری

در تاریخ 16 دی ماه 90 پیش خانم دکتر رفتم و فشار خون و  وزنمو اندازه گرفت و یه سونو نوشت که هم برا تعیین سلامتی جنین بود و هم برا اینکه مشخص شه اون قل زنده است یا نه! فردا صبحش یعنی هفدهم به سونوگرافی رفتم،اول ازم آزمایش  خون گرفتن و بعد برا انجام سونو منو به اتاق دیگه ای فرستادن. خانم دکتر اول از غضروف دماغت سونو گرفت و گفت که همه  چیز خوبه،بعد میخواست از نخاع گردنت سونو بگیره اما تو دور نخوردی که پشت گردنتو ببینه و گفت: برو یه کم قدم بزن و یه چیزی بخور و برگرد. از اتاق که بیرون اومدم بابایی رفت و بیسکوئیت و رانی و کاکائو ...
6 خرداد 1391

دومین ماه بارداری

در تاریخ 20/9/90 من پیش یه خانم دکتر خوب رفتم تا  هر ماه منو چکاب کنه که یه وقت خدایی نکرده  مشکلی برات پیش نیاد.                            خانم دکتر یه سری آزمایش و یه سونو نوشت و گفت اینا رو انجام بده و بیار. فردا صبحش رفتم و آزمایشا رو انجام دادم و بعدم رفتم سونوگرافی،  آقای دکتر گفت: که سن  جنین 6 هفته و 6 روزه  و همه چیز اون خوبه،بعد سوال کرد که میخوای صدای قلبشو  بشنوی؟ منم که خیلی مشتاق بودم گفتم:ب...
3 خرداد 1391

اولین ماه بارداری

یه روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم بابایی  گفت: که دیگه امروز بیا بریم آزمایش بده، منم قبول کردم که بریم,  وقتی که این شور وشوق بابایی را می دیدم از خدا خواستم که تو رو تو دلم گذاشته باشه...   چهار روز پیش عروسی منصوره(دختر عمه مامانی) بود و بی اطلاع از وجود تو کلی فعالیت داشتم. بالاخره در تاریخ ٢٨/٨/٩٠ آزمایش گرفته شد و مسئول آزمایشگاه گفت ١٥ دقیقه جواب آماده است، بعد از ١٥ دقیقه رفتیم و جواب آزمایش رو گرفتیم. واااااای اگه گفتی چه اتفاقی افتاده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بله خدا دعای...
3 خرداد 1391

اولین تکون خوردن فندقم

یه روز صبح به یاد موندنی  در تاریخ 28 آذر ماه سال 90 وقتی از خواب بیدار شدم و مشغول انجام کارهام بودم یه دفعه یه حس عجیبی رو درون خودم احساس کردم و یه حس خوب و به یاد ماندنی....... وااااااااااااای میدونی چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بله برا دومین بار وجود نازنیین تو رو در خودم احساس کردم.اولین تکون خوردن تو آنقد شیرین و زیبا بود که انگار بال درآورده بودم و تو آسمون پرواز میکردم                                     ...
3 خرداد 1391

تصاویر باور نکردنی از لقا تا تولد نوزاد

تقدیم به همه مامان های نی نی کوچولوهای عزیز     بارداری معمولا ٢٨٠ روزیا 40 هفته بطول می انجامد، که بطور قراردادی از اولین روز آخرین قاعدگی شروعمی شود. این دوران را می توان به سه "سه ماهه" بارداری تقسیم کرد که در هر یک وقایع خاصی اتفاق می افتد؛ سه ماهه اول از اولین هفته بارداری تا انتهای هفته 13، سه ماهه دوم از هفته 14 تا پایان هفته 27، و سه ماهه سوم از هفته 28 تا آخر هفته 40 است که عمدتا در این زمان ( کمی زودتر یا دیرتر) به زایمان و تولد نوزاد ختم می شود. هر سه ماهه مشخصات مربوط به خود را دارد؛ در سه ماهه اول ضربان قلب جنین شنیده می شود، در سه ماهه دوم اولین حرکات جنین توسط مادر احساس می شود، و در سه ماهه آخر برخی ا...
3 خرداد 1391

عنایت الهی

  من و بابایی بالاخره تصمیم گرفتیم بعد از ١٢ سال یه نی نی گل  دیگه وارد زندگیمون شه ، آخه بابایی مرتب ازم می خواست که یه نی نی گل دیگه به جمع زندگی ٣ نفرمون اضافه شه تا کانون زندگیمون گرم تر  بشه، و از خدا خواستیم کمک کنه تا یه نی نی گل تازه وارد  زندگیمون بشه, خدا هم  درخواست ما رو زو د   پذیرفت و در آبان ماه سال ١٣٩٠ تو رو تو دلم گذاشت.     ...
2 خرداد 1391